معنی فارسی depurge

B1

پاک‌سازی، عمل برطرف کردن و очищ کردن از ناخالصی‌ها یا مواد مضر.

To remove impurities or unnecessary elements.

example
معنی(example):

او می‌خواست رژیم غذایی‌اش را از غذاهای ناسالم پاک‌سازی کند.

مثال:

He wanted to depurge his diet of unhealthy foods.

معنی(example):

برای رسیدن به سلامت بهتر، او تصمیم گرفت از غذاهای بی‌کیفیت پاک‌سازی کند.

مثال:

To achieve better health, she decided to depurge from junk food.

معنی فارسی کلمه depurge

: معنی depurge به فارسی

پاک‌سازی، عمل برطرف کردن و очищ کردن از ناخالصی‌ها یا مواد مضر.