معنی فارسی deradicalised
B1در مورد فردی که افکار رادیکال را کنار گذاشته و به پذیرش دیدگاههای ملایمتر و سازگار با جامعه رسیده است، استفاده میشود.
Having undergone a process to abandon extremist beliefs and ideologies.
- verb
verb
معنی(verb):
To divest of radicalism; to normalize politically.
example
معنی(example):
او پس از شرکت در برنامه، از رادیکالیسم خارج شد.
مثال:
He was deradicalised after attending the program.
معنی(example):
دولت قصد دارد به افراد بازگشته به حالت عادی کمک کند تا به جامعه بازگردند.
مثال:
The government aims to help deradicalised individuals reintegrate into society.
معنی فارسی کلمه deradicalised
:
در مورد فردی که افکار رادیکال را کنار گذاشته و به پذیرش دیدگاههای ملایمتر و سازگار با جامعه رسیده است، استفاده میشود.