معنی فارسی deraigns
B1سروسامان دادن به احساسات به منظور درک بهتر و مدیریت آنها.
The act of organizing or clarifying one's feelings and emotions.
- VERB
example
معنی(example):
او احساساتش را برای درک بهتر ساماندهی میکند.
مثال:
He deraigns his emotions to understand them better.
معنی(example):
او اغلب احساساتش را از طریق نوشتن در روزنامه ساماندهی میکند.
مثال:
She often deraigns her feelings through journaling.
معنی فارسی کلمه deraigns
:
سروسامان دادن به احساسات به منظور درک بهتر و مدیریت آنها.