معنی فارسی derangeable
B1غیرقابل کنترل، به وضعیتی اشاره دارد که در آن حالت ذهنی یا احساسی فرد به گونهای مختل میشود که امکان بازگشت به حالت عادی وجود ندارد.
Referring to a state or condition that can become disordered or disturbed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وضعیت زمانی که تمام برنامهها خراب شد، غیرقابل کنترل به نظر میرسید.
مثال:
The situation seemed derangeable when all the plans fell apart.
معنی(example):
در موارد نادر، افکار میتوانند تحت فشار غیرقابل کنترل شوند.
مثال:
In rare cases, thoughts can be derangeable under stress.
معنی فارسی کلمه derangeable
:
غیرقابل کنترل، به وضعیتی اشاره دارد که در آن حالت ذهنی یا احساسی فرد به گونهای مختل میشود که امکان بازگشت به حالت عادی وجود ندارد.