معنی فارسی derangement

B2

سلب آرامش، به معنای اختلال یا نبود نظم در یک حالت ذهنی یا کارکردی.

A state of disorder or disturbance, often in mental or emotional functioning.

example
معنی(example):

سلب آرامش او بعد از دریافت خبر بد مشهود بود.

مثال:

Her derangement was evident after she received the bad news.

معنی(example):

بهم ریختن برنامه باعث سردرگمی در بین اعضای تیم شد.

مثال:

The derangement of the schedule caused confusion among the team members.

معنی فارسی کلمه derangement

: معنی derangement به فارسی

سلب آرامش، به معنای اختلال یا نبود نظم در یک حالت ذهنی یا کارکردی.