معنی فارسی desaturated
B1اشباع نشده، به حالتی اشاره دارد که رنگها یا روشنایی آنها کاهش یافته و به یک سطح ملایمتر یا کمرنگتر تغییر یافتهاند.
Having reduced intensity or saturation of color.
- verb
verb
معنی(verb):
(of a colour) To lessen the saturation of.
معنی(verb):
Of the oxygen saturation level in a one's hemoglobin, to decrease; to drop.
example
معنی(example):
رنگهای نقاشی اشباع نشدهاند و باعث میشوند ظریفتر به نظر برسد.
مثال:
The colors in the painting are desaturated, making it look more subtle.
معنی(example):
عکس اشباع نشده است تا حس قدیمیتری به آن بدهد.
مثال:
The photo was desaturated to give it a vintage feel.
معنی فارسی کلمه desaturated
:
اشباع نشده، به حالتی اشاره دارد که رنگها یا روشنایی آنها کاهش یافته و به یک سطح ملایمتر یا کمرنگتر تغییر یافتهاند.