معنی فارسی descaled
B1حالت گذشته فعل که نشاندهنده این است که رسوبات از روی یک سطح یا دستگاه زدوده شده است.
Having had scale or mineral deposits removed.
- verb
verb
معنی(verb):
To remove scale from the surface of a metal, especially from the inner surfaces of boilers etc.
معنی(verb):
To remove the scales from a fish etc.
example
معنی(example):
بعد از اینکه از زنگ زدوده شد، دستگاه مانند جدید عمل کرد.
مثال:
After being descaled, the appliance worked like new.
معنی(example):
شیر آب که از زنگ زدوده شده به نرمی جریان دارد بدون هیچ گرفتگی.
مثال:
The descaled faucet flows smoothly without any clog.
معنی فارسی کلمه descaled
:
حالت گذشته فعل که نشاندهنده این است که رسوبات از روی یک سطح یا دستگاه زدوده شده است.