معنی فارسی desertedly
B1به صورت متروک، خالی از زندگی و احساس، در شرایطی که به تنهایی یا بیکسی اشاره دارد.
In a manner that conveys emptiness or abandonment.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با حس تنهایی به اتاق خالی نگاه کرد.
مثال:
She looked at the empty room desertedly.
معنی(example):
خانه متروکه با حس تنهایی بر روی تپه ایستاده بود.
مثال:
The abandoned house stood desertedly on the hill.
معنی فارسی کلمه desertedly
:
به صورت متروک، خالی از زندگی و احساس، در شرایطی که به تنهایی یا بیکسی اشاره دارد.