معنی فارسی designee

B1

شخصی که برای انجام وظیفه‌ای خاص انتخاب یا تعیین شده است.

A person designated to represent or act on behalf of another.

example
معنی(example):

شخص منصوب به نمایندگی ما در جلسه شرکت می‌کند.

مثال:

The designee will attend the meeting on our behalf.

معنی(example):

او به عنوان نماینده تصمیم کمیته خدمت کرد.

مثال:

She served as the designee for the committee's decision.

معنی فارسی کلمه designee

: معنی designee به فارسی

شخصی که برای انجام وظیفه‌ای خاص انتخاب یا تعیین شده است.