معنی فارسی desiredly
B2به طور مطلوب، به شکلی که آرزو میشود.
In a manner that is desired or wished for.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با آرزو درباره برنامههایش برای آینده صحبت کرد.
مثال:
She spoke desiredly about her plans for the future.
معنی(example):
پیشنهاد به صورت مطلوبی از سوی اعضای کمیته دریافت شد.
مثال:
The proposal was received desiredly by the committee members.
معنی فارسی کلمه desiredly
:
به طور مطلوب، به شکلی که آرزو میشود.