معنی فارسی desolation
C1 /ˌdɛsəˈleɪʃən/ویرانی، حالت یا وضعیت خالی و بی‌علامت. به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزی وجود ندارد یا آسیب دیده است.
A state of complete emptiness or destruction; the act of desolating.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of desolating or laying waste; destruction of inhabitants; depopulation.
معنی(noun):
The state of being desolated or laid waste
معنی(noun):
A place or country wasted and forsaken.
example
معنی(example):
ویرانی پس از جنگ دلخراش بود.
مثال:
The desolation after the war was heartbreaking.
معنی(example):
ما می‌توانستیم ویرانی باقی‌مانده از آتش را ببینیم.
مثال:
We could see the desolation left by the fire.
معنی فارسی کلمه desolation
:
ویرانی، حالت یا وضعیت خالی و بی‌علامت. به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزی وجود ندارد یا آسیب دیده است.
