معنی فارسی desolder

B1

از هم جدا کردن یک قطعه الکترونیکی از مدار با استفاده از حرارت.

To remove solder from a connection in an electronic circuit.

verb
معنی(verb):

To remove solder (from)

معنی(verb):

To separate by removing solder

example
معنی(example):

شما باید با احتیاط اجزاء را از هم جدا کنید.

مثال:

You need to desolder the components carefully.

معنی(example):

برای تعمیر مدار، او باید چیپ را از هم جدا می‌کرد.

مثال:

To repair the circuit, he had to desolder the chip.

معنی فارسی کلمه desolder

: معنی desolder به فارسی

از هم جدا کردن یک قطعه الکترونیکی از مدار با استفاده از حرارت.