معنی فارسی desole
B2ناامید، کسی که دچار احساس ناامیدی و یأس میشود.
Feeling a sense of sadness or loss.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از از دست دادن شغلش احساس ناامیدی کرد.
مثال:
He felt desole after losing his job.
معنی(example):
عبارت ناامید کننده روی چهرهاش ناامیدی او را نشان میداد.
مثال:
The desole expression on her face showed her disappointment.
معنی فارسی کلمه desole
:
ناامید، کسی که دچار احساس ناامیدی و یأس میشود.