معنی فارسی despoilment
B1عملی که در آن چیزی ویران یا از بین میرود، به ویژه در زمینه منابع طبیعی.
The act of spoiling or ruining something.
- NOUN
example
معنی(example):
تحقیر منطقه به یک مسئله جدی تبدیل شد.
مثال:
The despoilment of the area became a serious issue.
معنی(example):
آنها نگران تحقیر منابع طبیعی بودند.
مثال:
They were concerned about the despoilment of natural resources.
معنی فارسی کلمه despoilment
:
عملی که در آن چیزی ویران یا از بین میرود، به ویژه در زمینه منابع طبیعی.