معنی فارسی despumated

B1

ساده شده، نسخه‌ای که اجزا پیچیده از آن حذف شده باشد.

Having been simplified or made less complex.

example
معنی(example):

نسخه ساده شده گزارش بسیار واضح‌تر بود.

مثال:

The despumated version of the report was much clearer.

معنی(example):

پس از ساده شدن، دفترچه راهنما کاربرپسند شد.

مثال:

After it was despumated, the manual became user-friendly.

معنی فارسی کلمه despumated

: معنی despumated به فارسی

ساده شده، نسخه‌ای که اجزا پیچیده از آن حذف شده باشد.