معنی فارسی destabilization

B2

بی‌ثباتی، حالتی که در آن ثبات و استحکام یک سیستم یا وضعیت از بین می‌رود.

The process of causing something to become unstable.

noun
معنی(noun):

The act or process of destabilizing.

example
معنی(example):

بی‌ثباتی کشور مشکلات زیادی را به وجود آورد.

مثال:

The destabilization of the country caused many problems.

معنی(example):

بی‌ثباتی بازار به بحران مالی منجر شد.

مثال:

The destabilization of the market led to a financial crisis.

معنی فارسی کلمه destabilization

: معنی destabilization به فارسی

بی‌ثباتی، حالتی که در آن ثبات و استحکام یک سیستم یا وضعیت از بین می‌رود.