معنی فارسی destructory
B2تخریبگر، اشاره به چیزی دارد که باعث نابودی یا خسارت میشود.
Causing destruction or damage.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تأثیرات تخریبگر طوفان روز بعد آشکار بود.
مثال:
The destructory effects of the storm were clear the next day.
معنی(example):
در جنگ، اقدامات تخریبگر میتوانند به آسیبهای غیرقابل برگشت منجر شوند.
مثال:
In war, destructory actions can lead to irreversible damage.
معنی فارسی کلمه destructory
:
تخریبگر، اشاره به چیزی دارد که باعث نابودی یا خسارت میشود.