معنی فارسی detachs
B1به عمل جداسازی برچسبها یا قطعات از اشیاء اطلاق میشود.
The act of removing tags or attachments from items.
- VERB
example
معنی(example):
او به سرعت برچسب قیمت را از کالا جدا میکند.
مثال:
He quickly detachs the price tag from the item.
معنی(example):
او معمولاً قبل از بستهبندی هدایا برچسبها را جدا میکند.
مثال:
She often detachs the labels before wrapping gifts.
معنی فارسی کلمه detachs
:
به عمل جداسازی برچسبها یا قطعات از اشیاء اطلاق میشود.