معنی فارسی determinoid

B1

تعیین‌کننده، عنوانی برای اشاره به فرآیند یا مبحثی که در آن عنصرهای مشخصی برای تعیین وضعیت یا نتیجه استفاده می‌شوند.

A term indicating a process or concept that establishes certain parameters or outcomes.

example
معنی(example):

دانشمند یک فرآیند تعیین‌کرده را در آزمایش توضیح داد.

مثال:

The scientist described a determinoid process in the experiment.

معنی(example):

در زبان‌شناسی، یک تعیین‌کرده می‌تواند بر معنی تأثیر بگذارد.

مثال:

In linguistics, a determinoid can influence meaning.

معنی فارسی کلمه determinoid

: معنی determinoid به فارسی

تعیین‌کننده، عنوانی برای اشاره به فرآیند یا مبحثی که در آن عنصرهای مشخصی برای تعیین وضعیت یا نتیجه استفاده می‌شوند.