معنی فارسی devilishness

B2

ویژگی یا رفتاری که به شیطنت یا نسبت به کارهای بد مربوط می‌شود.

The quality or state of being devilish; wickedness or malice.

example
معنی(example):

شیطنت او در لبخند شیطانی‌اش مشهود بود.

مثال:

His devilishness was evident in his mischievous grin.

معنی(example):

او نمی‌توانست شیطنت خود را پنهان کند زمانی که در حال برنامه‌ریزی برای شوخی بود.

مثال:

She could not hide her devilishness when planning the prank.

معنی فارسی کلمه devilishness

: معنی devilishness به فارسی

ویژگی یا رفتاری که به شیطنت یا نسبت به کارهای بد مربوط می‌شود.