معنی فارسی devility
B2ضعف یا ناتوانی، بهخصوص در زمینههای اخلاقی یا روحی.
Weakness or feebleness, especially in character or moral strength.
- NOUN
example
معنی(example):
ضعف او در عملهای ترسویانهاش نمایان بود.
مثال:
His devility was apparent in his cowardly actions.
معنی(example):
ضعف شخصیت باعث میشد که همدردی با او سخت باشد.
مثال:
The devility of the character made it hard to sympathize with him.
معنی فارسی کلمه devility
:
ضعف یا ناتوانی، بهخصوص در زمینههای اخلاقی یا روحی.