معنی فارسی diachronicness
B1توجه به تغییرات تاریخی و زمانبندی در حال مطالعه.
The quality of considering historical changes over time.
- NOUN
example
معنی(example):
دیاهرونیک بودن این مطالعه دامنه تاریخی آن را مورد تأکید قرار داد.
مثال:
The diachronicness of the study highlighted its historical scope.
معنی(example):
ما از دیاهرونیک بودن تحلیل فرهنگی قدردانی میکنیم.
مثال:
We appreciate the diachronicness of the cultural analysis.
معنی فارسی کلمه diachronicness
:
توجه به تغییرات تاریخی و زمانبندی در حال مطالعه.