معنی فارسی diademed

B1

دیادمد، به جانورانی اطلاق می‌شود که تاجی یا نمادین بر سر دارند، معمولاً در اشاره به دریازدگی‌های خاص.

Referring to sea urchins that are characterized by a crown-like appearance.

example
معنی(example):

گونه دیادمد شده دریازدگی به واسطه رنگ‌آمیزی متمایز خود قابل تشخیص است.

مثال:

The diademed species of sea urchin is recognizable by its distinctive coloration.

معنی(example):

ما در هنگام غواصی در صخره مرجانی، جانوران دیادمد را مشاهده کردیم.

مثال:

We observed diademed animals during our dive at the coral reef.

معنی فارسی کلمه diademed

: معنی diademed به فارسی

دیادمد، به جانورانی اطلاق می‌شود که تاجی یا نمادین بر سر دارند، معمولاً در اشاره به دریازدگی‌های خاص.