معنی فارسی diastasic
B1مربوط به دیستاز، جدایی یا فاصلهگذاری میان اجزای بدن.
Pertaining to diastases, particularly in a physiological context.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عضلات دیستازیک میتوانند منجر به مشکلات سلامتی مختلفی شوند.
مثال:
Diastasic muscles can lead to various health issues.
معنی(example):
شرایط دیستازیک نیاز به نظارت دقیق دارد.
مثال:
The diastasic condition requires careful monitoring.
معنی فارسی کلمه diastasic
:
مربوط به دیستاز، جدایی یا فاصلهگذاری میان اجزای بدن.