معنی فارسی dichotomized
B2تقسیم کردن چیزی به دو بخش کاملاً جداگانه برای اهداف تحلیل.
To divide or separate into two distinct parts or categories.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To separate into two parts or classifications.
معنی(verb):
To be divided into two.
معنی(verb):
To exhibit as a half disk.
adjective
معنی(adjective):
Divided into dichotomous parts.
example
معنی(example):
داده‌ها برای مطالعه به دو گروه تقسیم شدند.
مثال:
The data was dichotomized into two groups for the study.
معنی(example):
در روان‌شناسی، پاسخ‌ها معمولاً می‌توانند به دو بخش تقسیم شوند تا تحلیل آسان‌تر شود.
مثال:
In psychology, responses can often be dichotomized to simplify analysis.
معنی فارسی کلمه dichotomized
:
تقسیم کردن چیزی به دو بخش کاملاً جداگانه برای اهداف تحلیل.
