معنی فارسی dichotomizing
B2فرآیند تفکیک مسائل یا اطلاعات به دو بخش کاملاً جداگانه.
The act of dividing something into two distinct parts or categories.
- verb
verb
معنی(verb):
To separate into two parts or classifications.
معنی(verb):
To be divided into two.
معنی(verb):
To exhibit as a half disk.
example
معنی(example):
تقسیم‌بندی مسائل پیچیده می‌تواند گاهی به سادگی بیش از حد منجر شود.
مثال:
Dichotomizing complex issues can sometimes lead to oversimplification.
معنی(example):
فرایند تقسیم اطلاعات به دو دسته در اتخاذ تصمیمات روشن کمک می‌کند.
مثال:
The process of dichotomizing information helps in making clear decisions.
معنی فارسی کلمه dichotomizing
:
فرآیند تفکیک مسائل یا اطلاعات به دو بخش کاملاً جداگانه.
