معنی فارسی dictative

B1

دیکتیو، به معنی داشتن قدرت یا تأثیر برای تعین و ابلاغ، امری را به شکل واضح و مستقیم بیان کردن.

Tending to dictate or lay down authoritative rules or instructions.

example
معنی(example):

معلم در دستورات خود دیکتیو بود و مطمئن شد که همه همراهی کردند.

مثال:

The teacher was dictative in her instructions, ensuring everyone followed along.

معنی(example):

طرز برخورد دیکتیو او باعث شد دیگران نتوانند نظرات خود را بیان کنند.

مثال:

His dictative attitude made it hard for others to share their opinions.

معنی فارسی کلمه dictative

: معنی dictative به فارسی

دیکتیو، به معنی داشتن قدرت یا تأثیر برای تعین و ابلاغ، امری را به شکل واضح و مستقیم بیان کردن.