معنی فارسی differingly

B2

به‌طور متفاوت، به شکلی که تفاوت در نظرات یا روش‌ها را نشان می‌دهد.

In a manner that shows difference or diversity.

example
معنی(example):

آنها به مسئله به طور متفاوتی نزدیک شدند که منجر به راه‌حل‌های متنوعی شد.

مثال:

They approached the problem differingly, which led to various solutions.

معنی(example):

دو تیم به طور متفاوتی بر روی پروژه‌های خود کار کردند.

مثال:

The two teams worked differingly on their projects.

معنی فارسی کلمه differingly

: معنی differingly به فارسی

به‌طور متفاوت، به شکلی که تفاوت در نظرات یا روش‌ها را نشان می‌دهد.