معنی فارسی diffluent
B1توصیف جویبارها که در حال گسترش و تغییر حالت هستند.
Describing streams that are spreading out or dividing as they flow.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جویبارهای دیفلوئنت میتوانند با گسترش خود، شکلهای زمین جدیدی ایجاد کنند.
مثال:
Diffluent streams can create new landforms as they spread out.
معنی(example):
طبیعت دیفلوئنت جریان، ناوبری آسانتری را ممکن ساخت.
مثال:
The diffluent nature of the current allowed for easier navigation.
معنی فارسی کلمه diffluent
:
توصیف جویبارها که در حال گسترش و تغییر حالت هستند.