معنی فارسی dig.
B1حفر، عمل کندن زمین یا یک سطح دیگر به وسیله ابزار، معمولاً برای کارهای کشاورزی یا باستان شناسی.
To break up and move earth, typically using a tool or machine, for various purposes.
- VERB
example
معنی(example):
بیایید یک گودال در باغ برای کاشت بکنیم.
مثال:
Let's dig a hole in the garden for planting.
معنی(example):
باستانشناسان برای پیدا کردن آثار باستانی حفاری خواهند کرد.
مثال:
The archaeologists will dig for ancient artifacts.
معنی فارسی کلمه dig.
:
حفر، عمل کندن زمین یا یک سطح دیگر به وسیله ابزار، معمولاً برای کارهای کشاورزی یا باستان شناسی.