معنی فارسی digredience

B1

کج‌گویی، انحراف از یک مسیر مشخص یا برنامه‌ریزی شده، به ویژه در گفتار و عمل.

The act of departing from a given course or plan in conversation or behavior.

example
معنی(example):

کج‌گویی او از طرح اصلی باعث سردرگمی شد.

مثال:

His digredience from the original plan caused confusion.

معنی(example):

او کج‌گویی‌ای از خود نشان داد که برای گروه غیرعادی بود.

مثال:

She displayed a digredience that was unusual for the group.

معنی فارسی کلمه digredience

: معنی digredience به فارسی

کج‌گویی، انحراف از یک مسیر مشخص یا برنامه‌ریزی شده، به ویژه در گفتار و عمل.