معنی فارسی digressory
B1حاشیهای، اشاره به نظرات یا داستانهایی که به موضوع اصلی ارتباط ندارند.
Relating to digression; featuring anecdotes or remarks that deviate from the main topic.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او اغلب در داستانگوییاش از داستانهای حاشیهای استفاده میکرد.
مثال:
He often used digressory anecdotes in his storytelling.
معنی(example):
نظرات حاشیهایاش مخاطبان را درگیر نگه میداشت.
مثال:
Her digressory comments kept the audience engaged.
معنی فارسی کلمه digressory
:
حاشیهای، اشاره به نظرات یا داستانهایی که به موضوع اصلی ارتباط ندارند.