معنی فارسی dilatedly

B1

به صورت گشاد، به‌ویژه در توصیف حالت چشم یا در بیان.

In a manner that is expanded or widened.

example
معنی(example):

او با چشمانی گشاد به من نگاه کرد و از خبر متعجب شد.

مثال:

He looked at me dilatedly, surprised by the news.

معنی(example):

او موضوع را به‌طور گشاده توضیح داد تا فهمیده شود.

مثال:

She explained the topic dilatedly to ensure understanding.

معنی فارسی کلمه dilatedly

: معنی dilatedly به فارسی

به صورت گشاد، به‌ویژه در توصیف حالت چشم یا در بیان.