معنی فارسی dilatement

B1

افتادگی، حالت یا فرآیندی که در آن یک جسم یا ماده به طور قابل اندازه‌گیری گسترش می‌یابد.

The process of expansion or increase in size of a material.

example
معنی(example):

افتادگی ماده تحت فشار اندازه‌گیری شد.

مثال:

The dilatement of the material was measured under pressure.

معنی(example):

افتادگی می‌تواند بر ساختار جسم در طول زمان تأثیر بگذارد.

مثال:

The dilatement can affect the structure of the object over time.

معنی فارسی کلمه dilatement

: معنی dilatement به فارسی

افتادگی، حالت یا فرآیندی که در آن یک جسم یا ماده به طور قابل اندازه‌گیری گسترش می‌یابد.