معنی فارسی dillydallying
B1هدر دادن وقت، به ویژه در حالتی که باید به طور جدی کار کرد.
Engaging in aimless or time-wasting activities instead of being productive.
- VERB
example
معنی(example):
هدر دادن وقت فقط باعث میشود اتوبوس را از دست بدهید.
مثال:
Dillydallying will only cause you to miss the bus.
معنی(example):
دیگر وقت را هدر ندهید و شروع به کار روی پروژهتان کنید.
مثال:
Stop dillydallying and start working on your project.
معنی فارسی کلمه dillydallying
:
هدر دادن وقت، به ویژه در حالتی که باید به طور جدی کار کرد.