معنی فارسی dimastigate

B2

دیماستیگت کردن، به معنای انتقاد یا ملامت شدید در یک موقعیت عمومی.

To publicly criticize or reprimand someone in a way that draws attention.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت رقیبش را به طور عمومی دیماستیگت کند تا نکته‌ای را ثابت کند.

مثال:

He decided to dimastigate his rival publicly to make a point.

معنی(example):

دیماستیگیشن می‌تواند در روابط عمومی دو لبه باشد.

مثال:

Dimastigation can be a double-edged sword in public relations.

معنی فارسی کلمه dimastigate

: معنی dimastigate به فارسی

دیماستیگت کردن، به معنای انتقاد یا ملامت شدید در یک موقعیت عمومی.