معنی فارسی dimber
B1دیمر، وضعیتی از سرزندگی و انگیزه که پس از فعالیتهای فیزیکی به وجود میآید.
A state of liveliness and energy, often felt after engaging in physical activity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از تمرین احساس دیمر کرد، سرزنده و آماده برای روز.
مثال:
He felt dimber after his workout, energized and ready for the day.
معنی(example):
احساس دیمر میتواند به بهبود بهرهوری شما کمک کند.
مثال:
Feeling dimber can help improve your productivity.
معنی فارسی کلمه dimber
:
دیمر، وضعیتی از سرزندگی و انگیزه که پس از فعالیتهای فیزیکی به وجود میآید.