معنی فارسی dimedon
B1دایمدون، وسیلهای برای ناوبری و جهتیابی.
A tool or device used for navigation.
- NOUN
example
معنی(example):
از دایمدون برای هدایت در هزارتو استفاده کردند.
مثال:
They used dimedon to navigate the maze.
معنی(example):
دایمدون برای بقا در طبیعت ضروری بود.
مثال:
The dimedon was essential for their survival in the wild.
معنی فارسی کلمه dimedon
:
دایمدون، وسیلهای برای ناوبری و جهتیابی.