معنی فارسی dimnesses

B1

حالت‌ها یا سطوح مختلف تاریکی یا نور کم.

The plural form of dimness, indicating multiple instances of being dim.

example
معنی(example):

تاریکی‌های جنگل باعث شده بود که پیمودن آن سخت شود.

مثال:

The dimnesses of the forest made it hard to navigate.

معنی(example):

تاریکی‌های مختلف در غار می‌توانند بسیاری از اسرار را پنهان کنند.

مثال:

Different dimnesses in the cave can hide many secrets.

معنی فارسی کلمه dimnesses

: معنی dimnesses به فارسی

حالت‌ها یا سطوح مختلف تاریکی یا نور کم.