معنی فارسی dimsim

B1

نوعی غذای چینی که شامل خمیر پر شده با مواد مختلف و معمولاً بخارپز می‌شود.

A type of Chinese dumpling similar to dim sum, typically steamed.

example
معنی(example):

دی‌م سیم به طور کامل بخارپز شده بود.

مثال:

The dimsim was steamed to perfection.

معنی(example):

او عاشق این بود که دی‌م سیم خود را در سس سویا فرو کند.

مثال:

She loved to dip her dimsim in soy sauce.

معنی فارسی کلمه dimsim

: معنی dimsim به فارسی

نوعی غذای چینی که شامل خمیر پر شده با مواد مختلف و معمولاً بخارپز می‌شود.