معنی فارسی dindling
B1دندل کردن، به معنای بازی کردن یا دستکاری به آرامی چیزی است.
The present participle of dindle; engaging in playful or careless fiddling.
- VERB
example
معنی(example):
او در حین انتظار با موهایش دندل میکرد.
مثال:
She was dindling with her hair while waiting.
معنی(example):
او بدون تمرکز مدام با قطعات پازل دندل میکرد.
مثال:
He kept dindling the puzzle pieces without focus.
معنی فارسی کلمه dindling
:
دندل کردن، به معنای بازی کردن یا دستکاری به آرامی چیزی است.