معنی فارسی dingdonged
B1به معنی زنگ زدن، معمولاً در مورد زنگ در یا صداهای شاداب و زنگی استفاده میشود.
To ring a bell, usually associated with delivering a message or expressing joy.
- VERB
example
معنی(example):
او زنگ در را زنگ زد تا به ما بگوید که رسیده است.
مثال:
She dingdonged the doorbell to let us know she had arrived.
معنی(example):
او آنقدر خوشحال بود که با شادی زنگ زد.
مثال:
He was so excited that he dingdonged with joy at the news.
معنی فارسی کلمه dingdonged
:
به معنی زنگ زدن، معمولاً در مورد زنگ در یا صداهای شاداب و زنگی استفاده میشود.