معنی فارسی dinghy
B1 /ˈdɪŋ.i/قایق کوچک و سبک که معمولاً برای جابجایی در آب‌های کم‌عمق استفاده می‌شود.
A small boat, often inflatable, used for short distances or as a tender for larger boats.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A small open boat, propelled by oars or paddles, carried as a tender, lifeboat, or pleasure craft on a ship.
معنی(noun):
An inflatable rubber life raft.
verb
معنی(verb):
To travel by dinghy.
example
معنی(example):
آنها از یک قایق کوچک برای رسیدن به جزیره استفاده کردند.
مثال:
They used a small dinghy to reach the island.
معنی(example):
قایق کوچک به قایق بزرگ‌تر محکم شده بود.
مثال:
The dinghy was secured to the larger boat.
معنی فارسی کلمه dinghy
:
قایق کوچک و سبک که معمولاً برای جابجایی در آب‌های کم‌عمق استفاده می‌شود.
