معنی فارسی dingledangle

B1

نوعی اسباب‌بازی یا عنصر که به آرامی می‌جنبید یا از جایی آویزان بود.

A playful or decorative element that dangles and moves lightly.

example
معنی(example):

این اسباب‌بازی ویژگی دنگل‌دنگل داشت که بچه‌ها را مجذوب کرد.

مثال:

The toy had a dingledangle feature that fascinated the kids.

معنی(example):

او دنگل‌دنگل را از درخت می‌دید که در باد تکان می‌خورد.

مثال:

He watched the dingledangle from the tree swaying in the wind.

معنی فارسی کلمه dingledangle

: معنی dingledangle به فارسی

نوعی اسباب‌بازی یا عنصر که به آرامی می‌جنبید یا از جایی آویزان بود.