معنی فارسی dinkiest
B1کوچک‌ترین و نازک‌ترین، برای توصیف چیزی که نسبت به دیگران بسیار کوچک است.
The smallest or most compact in size.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Tiny and cute; small and attractive.
معنی(adjective):
Tiny and insignificant; small and undesirable.
مثال:
They stayed in a dinky hotel room, but they had a great trip.
example
معنی(example):
آن کوچک‌ترین سگی بود که تا به حال دیده‌ام.
مثال:
That was the dinkiest dog I've ever seen.
معنی(example):
او کوچک‌ترین لباس را در مهمانی پوشیده بود.
مثال:
She wore the dinkiest dress at the party.
معنی فارسی کلمه dinkiest
:
کوچک‌ترین و نازک‌ترین، برای توصیف چیزی که نسبت به دیگران بسیار کوچک است.
