معنی فارسی dinnery

B1

دینری، محل یا فضایی که در آن وعده غذایی شام سرو می‌شود.

A place or setting where dinner is served.

example
معنی(example):

دینری پر از خنده و غذاهای خوب بود.

مثال:

The dinnery was filled with laughter and good food.

معنی(example):

آنها در خانه‌شان یک دینری دنج داشتند.

مثال:

They had a cozy dinnery in their home.

معنی فارسی کلمه dinnery

: معنی dinnery به فارسی

دینری، محل یا فضایی که در آن وعده غذایی شام سرو می‌شود.