معنی فارسی direcly
B1بهطور مستقیم، بدون واسطه یا میانجی.
In a straight manner; directly without any other involvement.
- ADVERB
example
معنی(example):
ما باید این را بهطور مستقیم انجام دهیم.
مثال:
We need to handle this direcly.
معنی(example):
او به سوال به طور مستقیم پاسخ داد.
مثال:
He answered the question direcly.
معنی فارسی کلمه direcly
:
بهطور مستقیم، بدون واسطه یا میانجی.