معنی فارسی directable

B1

قابل هدایت، به آسانی می‌توان در آن جهت‌دهی کرد.

Capable of being directed or guided easily.

example
معنی(example):

این پروژه به شدت قابل هدایت است.

مثال:

The project is highly directable.

معنی(example):

او در نقش‌هایش بسیار قابل هدایت است.

مثال:

She is very directable in her roles.

معنی فارسی کلمه directable

: معنی directable به فارسی

قابل هدایت، به آسانی می‌توان در آن جهت‌دهی کرد.