معنی فارسی directorially

B2

به صورت مربوط به کارگردانی یا کارگردان بودن.

In a manner relating to directing, particularly in film or theater.

example
معنی(example):

او نمایش را با بصیرتی واضح کارگردانی کرد.

مثال:

He directed the play directorially with a clear vision.

معنی(example):

از نظر کارگردانی، فیلم به خاطر رویکرد نوآورانه‌اش قدردانی شد.

مثال:

Directorially, the movie received acclaim for its innovative approach.

معنی فارسی کلمه directorially

: معنی directorially به فارسی

به صورت مربوط به کارگردانی یا کارگردان بودن.