معنی فارسی dirigibility

B1

قابلیت هدایت یا کنترل یک وسیله نقلیه هوایی.

The quality of being able to be steered or directed.

example
معنی(example):

قابلیت هدایت‌پذیری بالن قابل توجه بود.

مثال:

The dirigibility of the balloon was impressive.

معنی(example):

دانشمندان قابلیت هدایت‌پذیری هواپیماهای مختلف را مطالعه می‌کنند.

مثال:

Scientists study the dirigibility of various aircraft.

معنی فارسی کلمه dirigibility

: معنی dirigibility به فارسی

قابلیت هدایت یا کنترل یک وسیله نقلیه هوایی.